㋡ میم مثل مثبت اندیشی نونوچه

چنانچه نیک اندیش باشید خیر و خوشی به دنبالش خواهد آمد

㋡ میم مثل مثبت اندیشی نونوچه

چنانچه نیک اندیش باشید خیر و خوشی به دنبالش خواهد آمد

سرزمینم نونوچه ستان

بنا به درخواست جوجه الدان یه متن از خودم نوشتم. این خاطره چت مربوط به سال 89 ست... راستش رو بخواین هر وقت یادش میفتم خندم میگیره!!!  خیلی بدجنس بودم!!! 

   

یه روز عصر که حوصله م سر رفته بود... یه آیدی (بووووووق) ساختم و رفتم تا باهاش چت کنم. گفتگو با زبان انگلیسی بود که من براتون اینجا ترجمه ش رو نوشتم. 

  

اون: سلام نونو 

من: نونو مادربزرگته. اسم من نونوچه ست. 

اون: مادر بزرگ خودته نونو

من: نه ... مادر بزرگ خودته 

اون: مادر بزرگ خودت 

من: مادر بزرگ خودت  

اون: مادر بزرگ خودت 

من: اصلا ... مادر بزرگ خودت

 

فکر کنم حدود پنج دقیقه سر این قضیه درگیری داشتیم. آخرش هم نفهمیدم بالاخره مادربزرگه من نونو یا اون. 

 

اون: من فرخ م 23 از پاکستان 

من: نونوچه 16 از نونوچه ستان 

اون: چی؟! 

من: گفتم نونوچه از نونوچه ستان 

اون: از کجا؟! 

من: از نونوچه ستان 

اون: اسم کشورت نونوچه ستانه؟! 

من: اوووووووه ... بلی ... مگه تا حالا نشنیده بودی؟! 

اون: نه ... میشه بیشتر توضیح بدی؟! اسم کشورت رو تا حالا نشنیده بودم!!! 

من: البته ... تو جنوب آفریقاست. یه کشور خیلی کوچیکیه!!! 

اون: من جنوب آفریقا رو کاملا می شناسم. تا حالا اسم نونوچه ستان رو نشنیدم

من: اووووووووه ... مطمئنی تا حالا اسم نونوچه ستان رو تو نقشه ندیدی؟! یه کشور کوچیکه اون پایین!!! 

اون: چه جالب. میشه بیشتر ازش بگی؟! 

من: البته ... یه کشور جدیدیه ... تازه تو نقشه ثبتش کردن. مردم مهربونی داره.  

اون: واقعا عجیبه ... میشه به اونجا بیام؟! 

من: می خوای بیای اینجا؟! چرا؟! 

اون: من تا حالا چیزی در مورد کشورت نشنیده بودم. می خوام بیام اونجا تا از نزدیک آشنا شم. 

من: اووووووووووووه ... همین طوری نمی توونی بیای. چون کشورش خیلی کوچیکه ممکنه بیای جا نباشه که بشینی. باید برات گرین کارت بفرستم. 

اون: چی؟! 

من: هیچی. باید برات گرین کارت بفرستم. آخه هر کسی رو اینجا راه نمیدن. باید خاص باشی. مردم فرهیخته اینجا زیاده. 

اون: واقعا؟! جالبه  

من: من باید برم. 

اون: نرو ... می خوام بیشتر بدونم. 

من: وقت ندارم... متاسفم. بای