-
علت چرخشی
جمعه 24 شهریورماه سال 1396 23:50
سلطان محمود از طلخک پرسید: فکر میکنی جنگ و نزاع چگونه بین مردم آغاز می شود؟ طلخک گفت: ای پدر سوخته!!! سلطان گفت: توهین میکنی؟ سر از بدنت جدا خواهم کرد. طلخک خندید و گفت: جنگ اینگونه آغاز میشود.... "کسی غلطی میکند و کسی به غلط، جواب میدهد" مثال: زن (با حالت تند و بازخواست کننده) به مرد میگوید: چرا دیر آمدی؟...
-
گذر زمان
پنجشنبه 23 شهریورماه سال 1396 01:59
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﭘﺪﺭﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻪ ﺑﺸﻮﻧﺪ ﺑﺮﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﻧﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ، ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﻣﺪﺍﺩ ﺭﻧﮕﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﻨﻨﺪ ...! ﮐﺎﺵ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺪﺭ ﻫﺎ ﻭﻣﺎﺩﺭﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﻗﻨﺪ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭼﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺷﯿﺮﯾﻦ...
-
بازگشت
چهارشنبه 8 شهریورماه سال 1396 17:04
سلاممممممممممممممم من برگشتم . به خاطر بازگشت غرور آفرینم یه دست و جیغ و هوراااااااااااای بلند حضور خدا را به خاطر بسپار
-
بازتاب اعمال
سهشنبه 21 آذرماه سال 1391 15:55
پسر به سفر دوری رفته بود و ماه ها بود که از او خبری نداشتند … مادرش دعا می کرد که او سالم به خانه باز گردد. هر روز به تعداد اعضای خانواده اش نان می پخت و همیشه یک نان اضافه هم می پخت و پشت پنجره می گذاشت تا رهگذری گرسنه که از آن جا می گذشت نان را بر دارد . هر روز مردی گوژ پشت از آن جا می گذشت و نان را بر می داشت و به...
-
جمله زیبا از گیله مرد
دوشنبه 6 آذرماه سال 1391 22:05
خدا را دوست بدارید حداقلش این است که یکی را دوست دارید که روزی به او می رسید...
-
تیک
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1391 19:00
پدر و مادرت تنها جسم تو را می سازند نه روحت را.
-
سفر...
دوشنبه 22 آبانماه سال 1391 14:09
عازم یک سفرم سفری دور به جایی نزدیک! سفری از خود من تا به خودم! مدتی هست نگاهم به تماشای خداست و امیدم به خداوندی اوست... نونو نوشت: هه هه هه هه درود و قد قد به جوجه های کاکل زری گم شدگان من ... من ب نت دسترسی ندارممممممممممممممممممممممممممممممممم نمی توونم تند تند بیام قد قد کنم دلم برای همه تون تنگول شده ... مواظب...
-
خبر!
سهشنبه 18 مهرماه سال 1391 20:43
سلام به جوجه های کاکل زری نونوچه ... خوبین؟! خوشین؟! میدونم غیبتم خیلی طولانی شده ... شرمنده به خدا ... این جمعه یعنی بیست و یک مهر عروسی من و نوک سیاه ست!!! به خاطر همین اصلا فرصت نمی کنم بیام نت!!! برام دعا کنید ... تا این روزای شلوغی بگذره ... خیلی وحشتناکه!!! بر می گردممممممممممممممممم!!!
-
خداوندا ... خداوندا !
شنبه 18 شهریورماه سال 1391 12:50
خداوندا ... خداوندا ! قرارم باش و یارم باش ... جهان تاریکی محض است ! می ترسم کنارم باش ...!
-
نکته های کوچک زندگی
شنبه 18 شهریورماه سال 1391 12:03
فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدر محدود است ...
-
تولد مثبت اندیشی!
جمعه 17 شهریورماه سال 1391 21:50
دیروز 16 شهریور تولد دو سالگی وبلاگم بود ... ولی فرصت نداشتم واسش جشن بگیرم!!! این روزا به اندازه یه کوه مشکلات رو دوش م سنگینی می کنه!!! چقدر بده همه زندگی آدم دست یه نفر باشه تا برات تصمیم گیری کنه ... اون آدم هم به اندازه خودت استرس داشته باشه و نتوونه از پس مشکلات خودش بر بیاد چه برسه به تو!!!...
-
دنیای من!
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1391 23:31
نیکی گفت دنیاتون رو توی چند تا عکس نشون بدید ... حالا من می خوام نشون بدم!!! هر کی دوست داره تو این بازی شرکت کنه!!! آرامش ... کوه ... دریا ... سکوت! لواشک! کتاب! عروسک های پشمالو! شادی و خنده! محبت! موسیقی! فرانسه! استخر و شنا! موبایل ... اس ام اس! خانواده! بستنی شکلاتی! بازی و تفریح و پارک! این بود دنیای نونوچه!!!
-
بی صدا...
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 18:13
بگذار بگویم این روزها ارام شده ام... ارام تر از کوه.... سخت تر از کوه.... بی صدا....
-
تیک
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 12:55
زندگی مثل یه خیابون یه طرفه می مونه که اخرش نوشته دور زدن ممنوع!!!
-
ساینجر
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 12:29
واقعیت همیشه خیلی دیر خودش را نشان می دهد. عجیب ترین فرق میان خوشبختی و شادی این است که خوشبختی جامد است و شادی مایع!!!
-
غرغرهای نونوچانه
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 12:20
__ : زندگی مثل نمایشیه که داستانش رو خدا نوشته و ما هم چاره ای نداریم جز اینکه اجراش کنیم! __ : اگر من نخواهم این نقش را بازی کنم چه کار باید بکنم؟! __ : بازیگری که قرارداد بسته و پول گرفته نمی توونه بازی نکنه! __ : ولی من نه قراردادی بستم و نه پولی گرفتم! __ : خانواده ای که توی اون بزرگ شدی ... فرصتی که برای تحصیلات...
-
آرزو دارم برات ...
سهشنبه 7 شهریورماه سال 1391 09:51
هر روز برایت رویایی باشد در دست نه دوردست عشقی باشد در دل نه در سر و دلیلی باشد برای زندگی نه روز مره گی مرسی جوجه های نونوچه از اینکه پست قبل رو خووندید و نظر دادید!!! خدا را برایتان آرزو دارم!!!
-
عشق های مثلثی و مربعی!
دوشنبه 6 شهریورماه سال 1391 11:06
-
کبوتر!
شنبه 4 شهریورماه سال 1391 10:13
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ ها می کند پرهایش سفید می ماند ولی قلبش سیاه می شود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست ، اسراف محبت است. عمو شریعتی!
-
فراموش مکن 20
شنبه 4 شهریورماه سال 1391 10:13
فراموش مکن آدمی که منتظر است هیچ نشانه ای ندارد ... هیچ نشانه ی خاصی ندارد .. . فقط با هر صدا برمیگردد.
-
آزادی یعنی ...؟!
جمعه 3 شهریورماه سال 1391 00:01
آزادی هدف زندگی است. بدون آزادی ... زندگی ابدا معنایی ندارد. منظور از آزادی ... آزادی سیاسی ... اجتماعی یا اقتصادی نیست. آزادی یعنی آزادی از زمان ... آزادی از ذهن و آزدای از زور!
-
ببوسش!!!
سهشنبه 31 مردادماه سال 1391 18:31
گاهی اوقات باید خدا رو شکر کنی یا اصلا بغلش کنی و ببوسیش که به چیزی که یه روزی میخواستی نرسیدی …
-
تیک
سهشنبه 31 مردادماه سال 1391 11:17
گاهی کامل فراموش می کنی و بعد می بینی که باید منتظر می ماندی ... و گاهی آن قدر منتظرمی مانی که می فهمی زودتر از این ها باید فراموش می کردی
-
زرتشت!
چهارشنبه 25 مردادماه سال 1391 11:24
چنین گفت زرتشت........عاشق عاشق شدن باش و دوست داشتن را دوست بدار از تنفر متنفر باش به مهربانی مهر بورز با آشتی آشتی کن و از جدایی جدا باش.......... به دلیل حمایت ها ی پی در پی جیرجیرک کوچولو جونم و استقبال بی نظیر شما جوجه های عزیز باز هم از این عکس ها گذاشتم
-
اگر روزی....!
دوشنبه 23 مردادماه سال 1391 19:29
اگر روزی تهدیدت کردند بدان در برابرت ناتوان اند... اگر روزی خیانت دیدی بدان قیمتت بالاست... اگر روزی ترکت کردند بدان لیاقت با تو بودن را نداشته اند... هه هه هه هه حالا اگه می توونین به این عکسا تیکه بندازین!!! نظرات غیر فعاله!!! حالشو ببر!!!
-
پرواز کن!
شنبه 21 مردادماه سال 1391 12:53
پرواز کن! اما نه چون پرنده ایی که در هراس ساچمه ی تفنگی است! همچون قاصدکی بی مقصد که فقط لذت پرواز کردن را تجربه می کند!
-
چرتکه
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1391 18:25
این روزا کارم شده چرتکه انداختن محبت آدما! اینکه واقعا چقدر دوستم دارن! دو سه ماه در گیر یه مشکلم ... اولش خیلی ساده و راحت بود شاید به خاطر وعده و وعید اطرافیانم که تو این مسیر تنهام نمی ذارن... ولی حالا مثل یه غده سرطانی همه زندگیم رو گرفته!!! می دونم که می توونم از پسش بر بیام ... ولی باعث دور شدن یه عده از آدما و...
-
معنی خوشبختی!
یکشنبه 15 مردادماه سال 1391 12:16
این داستان رو از کامنت یکی از بچه ها برداشتم ... داستان غم انگیز و زیبایی بود! جوجه های نونوچه برای علیرضا & مهسا دعا کنید!!! دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز...
-
بیا همدیگر شویم!
یکشنبه 15 مردادماه سال 1391 11:50
باید دیگر شد تا به یکدیگر شدن رسید. یکدیگر شد تا به همدیگر شدن رسید و همدیگر شد تا به یکدیگر شدن رسید. یکدیگر شد تا به همدیگر شدن رسید و همدیگر شد تا معنی راستین و طعم راستین و رنگ و بوی و گرمی و نور راستین عشق را که ودیعه گرانبهای خداست در گنجینه نهاد آدمی یافت!!! " عمو شریعتی! "
-
حس زیبا ...!
شنبه 14 مردادماه سال 1391 11:43
خدا آن حس زیبایی است که در تاریکی صحرا زمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتت را یکی همچون نسیم دشت می گوید کنارت هستم ای تنها...