گاهی اوقات باید خدا رو شکر کنی
یا اصلا بغلش کنی و ببوسیش
که به چیزی که یه روزی میخواستی نرسیدی …
گاهی کامل فراموش می کنی و بعد می بینی که باید منتظر می ماندی
...
و گاهی آن قدر منتظرمی مانی که می فهمی زودتر از این ها باید فراموش می کردی
چنین گفت زرتشت........عاشق عاشق شدن باش و دوست داشتن را دوست بدار از تنفر متنفر باش به مهربانی مهر بورز با آشتی آشتی کن و از جدایی جدا باش..........
اگر روزی تهدیدت کردند بدان در برابرت ناتوان اند...
اگر روزی خیانت دیدی بدان قیمتت بالاست...
اگر روزی ترکت کردند بدان لیاقت با تو بودن را نداشته اند...
هه هه هه هه حالا اگه می توونین به این عکسا تیکه بندازین!!!
نظرات غیر فعاله!!!
حالشو ببر!!!
پرواز کن!
اما نه چون پرنده ایی که در هراس ساچمه ی تفنگی است!
همچون قاصدکی بی مقصد که فقط لذت پرواز کردن را تجربه می کند!
این روزا کارم شده چرتکه انداختن محبت آدما! اینکه واقعا چقدر دوستم دارن! دو سه ماه در گیر یه مشکلم ... اولش خیلی ساده و راحت بود شاید به خاطر وعده و وعید اطرافیانم که تو این مسیر تنهام نمی ذارن... ولی حالا مثل یه غده سرطانی همه زندگیم رو گرفته!!! می دونم که می توونم از پسش بر بیام ... ولی باعث دور شدن یه عده از آدما و نزدیک شدن بعضیا تو زندگیم شده! نباید به گذشته ها فکر کنم ... به چرتکه انداختن محبت ها و قیاس کردن اونا! ولی دارم این کار رو می کنم!!! دارم چرتکه میندازم ... دارم محبت رو سیری حساب می کنم! اونقدر ذهنم در گیر این مسائل شده که این روزا وقتی میرم بیرون ... دوستان دوران مدرسه و دانشگاه م رو تو کوچه و خیابون می بینم نمی شناسم!!! ذهنم داره از زندگی پرت می شه!!! واس زندگیم نیاز به نصب ویندوز جدید دارم!!! ذهنم هنگ آپ کرده و حتی با دکمه ریست هم دیگه بالا نمیاد!!!
ای کاش خدا کاری کند!!!
جای کامنت رو غیر فعال کردم چون واقعا نمیدونم که بهتون چی بگم! اوضاعم اونقدر را هم بد نیست! فقط یه حس و حال بود که بیام اینجا و بنویسم!! راستی جوجه های من اگه شما هم این روزا در گیر یه همچین مسئله ای هستید خیلی ساده و راحت از کنارش رد نشید!!! یه جور شناخت در مورد اطرافیانتون بدست میارید! نمیگم عین من چرتکه بندازید ...
این داستان رو از کامنت یکی از بچه ها برداشتم ... داستان غم انگیز و زیبایی بود! جوجه های نونوچه برای علیرضا & مهسا دعا کنید!!!
ادامه مطلب ...باید دیگر شد تا به یکدیگر شدن رسید. یکدیگر شد تا به همدیگر شدن رسید و همدیگر شد تا به یکدیگر شدن رسید. یکدیگر شد تا به همدیگر شدن رسید و همدیگر شد تا معنی راستین و طعم راستین و رنگ و بوی و گرمی و نور راستین عشق را که ودیعه گرانبهای خداست در گنجینه نهاد آدمی یافت!!!
" عمو شریعتی! "
خدا آن حس زیبایی است که در تاریکی صحرا زمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتت را یکی همچون نسیم دشت می گوید کنارت هستم ای تنها...
فراموش مکن دو نفر بهتر از یک نفر است. اگر یک نفر به زمین بیفتد دوستش می تواند او را بلند کند. اما افسوس به حال کسی که می افتد و کسی را ندارد که او را بلند کند.
امروز که از خواب بیدار شدم ... از خودم پرسیدم: زندگی چه می گوید؟!
جواب را در اتاقم پیدا کردم.
پنکه گفت: خونسرد باش.
سقف گفت: اهداف بلند داشته باش.
پنجره گفت: دنیا را بنگر.
ساعت گفت: هر ثانیه با ارزش است.
آینه گفت: قبل از هر کاری به بازتاب آن بیندیش.
تقویم گفت: به روز باش.
در گفت: در راه هدف هایت سختی را هل بده و کنار بزن.
زمین گفت: با فروتنی نیایش کن.
اگر هر نسلی با عشق و احترام نسبت به کودکان رفتار کند و به آنها آزادی بدهد تا رشد کنند ... همه سخنان یاوه در ارتباط با شکاف نسل ها محو خواهد شد. اگر شما به فرزندانتان احترام بگذارید و با آنها رفیق باشید ... امکان ندارد شکاف بین نسلی ایجاد شود. اگر ایجاد پیوند آزاد بوده و با آزادی همراه باشد شادی از راه خواهد رسید. چون آزادی ارزش غایی است و چیزی بالاتر از آن نیست. اگر عشق تو سوی آزادی رهنمونت کند عشق تو عین برکت است و اگر سوی بردگی بردت نه برکت که لعنت است!!!
اگر بخواهی پرنده را محبوس کنی، قفسی به بزرگی آسمان بساز.
از هر انسانی نوری ساطع می شود که به آسمان می رسد و هر گاه دو انسان که سرنوشتشان با هم یکی است ... یکدیگر را پیدا می کنند و نورهای آنان به هم می پیوندد و پرتوی قوی تر و پر نورتری از وجودشان ساطع می شود.
باآل شم تو