مرسی که فدات شم که با فاطی بلا عاشخ هر دو تا شون هشتین! حسین ناناس مامان مرخ عخشه! میثم عسل مامان مرخ عخش! ولی هر دو تاییشون جوجولویین ! نگرانشون نباش! خطناک نیشتن!
پسر = حسین = میثم =
شدت خطرناکی میثم با اون باغ وحشی که راه انداخته بیشتر تره
هه هه هه هه میثم ماست رو با پارچ خورده گفته من و فاطمه بالا دوشتش دالیم
برنده اسکار شد، حکایتی جالب نقل شده است، که با هم میخوانیم: یکی از صبحهای سرد ماه ژانویه در سال ۲۰۰۷، مردی در متروی واشنگتن، ویولن می نواخت. او به مدت ۴۵ دقیقه، ۶ قطعه از باخ را نواخت. در این مدت، تقریبا دو هزار نفر وارد ایستگاه شدند، بیشتر آنها سر کارشان میرفتند. بعد از سه دقیقه یک مرد میانسال، متوجه نواخته شدن موسیقی شد. او سرعت حرکتش را کم کرد و چند ثانیه ایستاد، سپس عجله کرد تا دیرش نشود. ۴ دقیقه بعد: ویولنیست، نخستین دلارش را دریافت کرد. یک زن پول را در کلاه انداخت و بدون توقف به حرکت خود ادامه داد. ۵ دقیقه بعد: مرد جوانی به دیوار تکیه داد و به او گوش داد، سپس به ساعتش نگاه کرد و رفت. ۱۰ دقیقه بعد: پسربچه سهسالهای که در حالی که مادرش با عجله دستش را میکشید، ایستاد. ولی مادرش دستش را محکم کشید و او را همراه برد. پسربچه در حالی که دور میشد، به عقب نگاه میکرد و ویولنیست را میدید. چند بچه دیگر هم کار مشابهی کردند، اما همه پدرها و مادرها بچهها را مجبور کردند که نایستند و سریع با آنها بروند. ۴۵ دقیقه بعد: نوازنده بیتوقف مینواخت. تنها شش نفر مدت کوتاهی ایستادند و گوش کردند. بیست نفر پول دادند، ولی به مسیر خود بدون توقف ادامه داند. ویولینست، در مجموع ۳۲ دلار کاسب شد. یک ساعت بعد: مرد، نواختن موسیقی را قطع کرد. هیچ کس متوجه قطع موسیقی نشد. بله. هیچ کس این نوازنده را نمیشناخت و نمیدانست که او «جاشوآ بل» است، یکی از بزرگترین موسیقیدانهای دنیا. او یکی از بهترین و پیچیدهترین قطعات موسیقی را که تا حال نوشته شده، با ویولناش که ۳٫۵ میلیون دلار میارزید، نواخته بود. تنها دو روز قبل، جاشوآ بل در بوستون کنسترتی داشت که قیمت هر بلیط ورودیاش به طور متوسط ۱۰۰ دلار بود. داستان واقعی این یک داستان واقعی است. واشنگتن پست در جریان یک آزمایش اجتماعی با موضوع ادراک، سلیقه و ترجیحات مردم، ترتیبی داده بود که جاشوآ بل به صورت ناشناس در ایستگاه مترو بنوازد. سؤالاتی که بعد از خواندن این حکایت در ذهن ایجاد میشوند: در طول زندگی خود چقدر زیبایی در اطرافمان بوده که از دیدن آنها غافل شده ایم و حال به جز خاطره ای بسیار کمرنگ چیزی از آن نداریم؟ به زیبایی هایی که مجبور به پرداخت هزینه برای آن ها نبوده ایم چقدر اهمیت داده ایم؟در تشخیص زیبایی های اطرافمان چقدر استقلال نظر داریم؟ تبلیغ زیبایی ها چقدر در تشخیص واقعی زیبایی توسط خودمان تاثیر گذار بوده؟(به عبارت دیگر آیا زیبایی را خودمان تشخیص میدهیم یا هیجان تبلیغات و قیمت آن؟؟؟!!!)و نتیجهای که از این داستان گرفته میشود: اگر ما یک لحظه وقت برای ایستادن و گوش فرا دادن به یکی از بهترین موسیقیدانهای دنیا که در حال نواختن یکی از بهترین موسیقیهای نوشته شده با یکی از بهترین سازهای دنیاست، نداریم، … پس: از چند چیز خوب دیگر در زندگیمان غفلت کرده آیم؟؟؟؟
سلام این متنو وقتی گرفتی از تو وبت پاک کن
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
یووووووووووووووووووووووووهوووووووووووووووووو برگشتی جوجه سرباز نونوچه


چرا ناناحنی؟!
چطو بود میتونیبترجمی تا کاملشو بفرستم
اول چکیدشو ترجمه کن تا بفرستم اگه تاییدشو بگیرم کلشو می ترجمیم
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای...
باچه!!!
هر چند رشته من مترجمی نبود... آموزش زبان انگلیسی بودشا
مرسی که فدات شم که با فاطی بلا عاشخ هر دو تا شون هشتین!






حسین ناناس مامان مرخ عخشه!
میثم عسل مامان مرخ عخش!
ولی هر دو تاییشون جوجولویین !
نگرانشون نباش!
خطناک نیشتن!
پسر =








حسین =
میثم =
شدت خطرناکی میثم با اون باغ وحشی که راه انداخته بیشتر تره
هه هه هه هه میثم ماست رو با پارچ خورده گفته من و فاطمه بالا دوشتش دالیم
برنده اسکار شد، حکایتی جالب نقل شده است، که با هم میخوانیم:
یکی از صبحهای سرد ماه ژانویه در سال ۲۰۰۷، مردی در متروی واشنگتن، ویولن می نواخت. او به مدت ۴۵ دقیقه، ۶ قطعه از باخ را نواخت.
در این مدت، تقریبا دو هزار نفر وارد ایستگاه شدند، بیشتر آنها سر کارشان میرفتند. بعد از سه دقیقه یک مرد میانسال، متوجه نواخته شدن موسیقی شد. او سرعت حرکتش را کم کرد و چند ثانیه ایستاد، سپس عجله کرد تا دیرش نشود.
۴ دقیقه بعد:
ویولنیست، نخستین دلارش را دریافت کرد. یک زن پول را در کلاه انداخت و بدون توقف به حرکت خود ادامه داد.
۵ دقیقه بعد:
مرد جوانی به دیوار تکیه داد و به او گوش داد، سپس به ساعتش نگاه کرد و رفت.
۱۰ دقیقه بعد:
پسربچه سهسالهای که در حالی که مادرش با عجله دستش را میکشید، ایستاد. ولی مادرش دستش را محکم کشید و او را همراه برد. پسربچه در حالی که دور میشد، به عقب نگاه میکرد و ویولنیست را میدید. چند بچه دیگر هم کار مشابهی کردند، اما همه پدرها و مادرها بچهها را مجبور کردند که نایستند و سریع با آنها بروند.
۴۵ دقیقه بعد:
نوازنده بیتوقف مینواخت. تنها شش نفر مدت کوتاهی ایستادند و گوش کردند. بیست نفر پول دادند، ولی به مسیر خود بدون توقف ادامه داند. ویولینست، در مجموع ۳۲ دلار کاسب شد.
یک ساعت بعد:
مرد، نواختن موسیقی را قطع کرد. هیچ کس متوجه قطع موسیقی نشد.
بله. هیچ کس این نوازنده را نمیشناخت و نمیدانست که او «جاشوآ بل» است، یکی از بزرگترین موسیقیدانهای دنیا. او یکی از بهترین و پیچیدهترین قطعات موسیقی را که تا حال نوشته شده، با ویولناش که ۳٫۵ میلیون دلار میارزید، نواخته بود. تنها دو روز قبل، جاشوآ بل در بوستون کنسترتی داشت که قیمت هر بلیط ورودیاش به طور متوسط ۱۰۰ دلار بود.
داستان واقعی
این یک داستان واقعی است. واشنگتن پست در جریان یک آزمایش اجتماعی با موضوع ادراک، سلیقه و ترجیحات مردم، ترتیبی داده بود که جاشوآ بل به صورت ناشناس در ایستگاه مترو بنوازد.
سؤالاتی که بعد از خواندن این حکایت در ذهن ایجاد میشوند:
در طول زندگی خود چقدر زیبایی در اطرافمان بوده که از دیدن آنها غافل شده ایم و حال به جز خاطره ای بسیار کمرنگ چیزی از آن نداریم؟
به زیبایی هایی که مجبور به پرداخت هزینه برای آن ها نبوده ایم چقدر اهمیت داده ایم؟در تشخیص زیبایی های اطرافمان چقدر استقلال نظر داریم؟
تبلیغ زیبایی ها چقدر در تشخیص واقعی زیبایی توسط خودمان تاثیر گذار بوده؟(به عبارت دیگر آیا زیبایی را خودمان تشخیص میدهیم یا هیجان تبلیغات و قیمت آن؟؟؟!!!)و
نتیجهای که از این داستان گرفته میشود:
اگر ما یک لحظه وقت برای ایستادن و گوش فرا دادن به یکی از بهترین موسیقیدانهای دنیا که در حال نواختن یکی از بهترین موسیقیهای نوشته شده با یکی از بهترین سازهای دنیاست، نداریم، …
پس:
از چند چیز خوب دیگر در زندگیمان غفلت کرده آیم؟؟؟؟
گیجیدم... چرا دوبار فرستادی؟!
دل هل صولت گفتم بابت عشقتون به میثم وحسین تشکل کنم!
اه اه اه !!!
من بهشون ارادت ندالم مااااااااااااااااااااااااااااااااااااااامی!!!
خیلی جالب بود
مرسی
جالب؟!
هیجان انگیز بوووووووووووووووووووووووووووود
نونوچ جون میثم وحسین من دوتا داماد بقیه شون کدومان!


قبون علوس خودم بلم!
کی از تو بهتل واسه عسلم!
خدایی نونو از روز اولم بدجوری خاطرخواهت بود!
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای...
من عاشخ تپلم
بهشم خیانت نمی کنم
مامی مرغی اگه یه بار دیه بگی من عاشخ پسملتم باهات میقهلما
ولی تپلت رو دوشت دالم
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای... هنوز چشاش یادمه
سلااااااااااااااااااااااااااااام نونوچه جونم
من آسیاااااااااااااااااااااااب می سازم
یوووووووووووووووووووووووووهووووووووووووووووو فاطمه جونم

امتحاناتت تمامید ؟!
الهی...
اگه دیوار می ساختی زنده نبودی
نع بابا عشق کوجا بود دلت خوشه
عخش؟!
مگه تو عاشخه آبجولوییت نیستی؟!
در هر دو صورت پول لازم داری
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای پول
عاشقشم
سیلام نونو جون


خوبی؟
بابادک نمیشود آیا؟
سلام ناناس




میسی
تو خوفی؟!
بادبادک؟!
تو آسیاب بساز... بادبادکش با خودم
نه!!

خودت خوشملی بچه!!!
دیوار، باد که نمی تونه دیوار بریزه تازه طوفانشم نمی تونه
حال می کنم از این همه آیکیوت پسرخاله که همین طور کرور کرور داره میریزه
خودم در مقابلش می ایستم ببینم چه می شودم
استواریم را رقم باید بزنم
سوالم دو گزینه ایی بود نانا!!!